آدرس کانال شخصی من در تلگرام
یادداشت هاى روزانه بنده را به ویژه در حوزه تحولات اسلامگرایى سیاسى در این کانال دنبال کنید
https://telegram.me/mr_ashoori
آدرس کانال شخصی من در تلگرام
یادداشت هاى روزانه بنده را به ویژه در حوزه تحولات اسلامگرایى سیاسى در این کانال دنبال کنید
https://telegram.me/mr_ashoori
==================
* ابعاد بیانیه قانون اساسی محمد مرسی
* تصمیم سخت مرسی در مصر انقلابی
*اوقاف اسلامی فلسطین و مبارزه با اشغالگری ییی سیی
* جایگاه آمریکا در سیاست خارجی مصر جدید *اندیشه سیاسی شیخ راشد الغنوشی
* به بهانه انتشار مجله « إشراقات کُردیة » در قاهره *بیت الحکمه پس از هزار و دویست سال
*دیپلماسی ایران و روزهای سرنوشت ساز تونس * تکاپوی انقلاب در الازهر
* بیداری اسلامی و عقبگرد ایدئولوژیک سلفیه * الإمام الخمینی والصحوة الإسلامیة
* آیا غرب به دنبال دیگرملت سازی در لیبی است؟ * همه سهم صدا و سیما از بیداری اسلامی
* انقلاب مصر؛ شاخصه ها و آینده سیاسی آن * تقابل گفتمانی اسلامگرا و سکولار در مصر
* یک بام ودو هوای رسانه عربی در ایستگاه منامه * تأملی بر گزینه اسلامگرایی در تونس
* از نومعتزلیان عرب تا مرجعیت شیعه در لبنان * رسانه عربی و انقلاب مردمی تونس
* تأملی بر شعار انتخاباتی اخوان المسلمین * انقلاب مصر و چالش های پیش رو
* دو اسلام: مسکو، داغستان/ تعارض های مبنائی * سرود ممنوعه آزادی!
* گزارش جدید «چتم هاوس» و ضرورت تغییر در مصر * ارثی برای حکومت و حکومتی برای ارث
* به بهانه درگذشت استاد عبدالصبور شاهین * هیکل از تجربه هایش میگوید
* المنار؛ رسانه مقاومت، مقاومت رسانه ای * نصرالله صفیر یزعم بأنه بابا
* تصوف و هویت سیاسی در سودان *چرا مطهری سانسور میشود؟
*نگاهی به برنامه "صناعة الموت"از شبکه العربیه * حزب حاکم مصر و سیاست تداوم برای ثبات
* روحانیت شیعه و تداوم وحدت در دموکراسی فرقه ای * "ابن الطهر" ترانه شیعیان مصر
* چهارشنبه سوری به مثابه رسم عربی جاهلی * کتابشناسی تاریخ فقه
* از باستان گرایی تا باستان ستیزی * سیر تاریخی آیات الاحکام نویسی شیعه
محمدرضا عشوری مقدم
گروه داعش یا «دولت اسلامی» به عنوان گروهی منشعب از جریان «سلفی جهادی» در پیشبرد اهداف خود بر پایه های فکری و ایدئولوژیک استوار بوده است. بر این اساس از دو کتاب به عنوان مراجع راهبردی و فقهی این گروه یاد می شود.
«ادارة التوحش» کتابی است از «ابوبکر الناجی» که به نوعی «مانیفست راهبردی» داعش به حساب می آید. هرچند این کتاب راهبردهای پیش روی جریان سلفی جهادی را به منظور تشکیل دولت خلافت تبیین کرده با این حال واقعیت آن است که این مانیفستِ «توحش» پشتوانه ای «فقهی» نیز دارد.
عملکرد داعش طی مدتی که بر بخش های مهمی از عراق و سوریه و مناطقی در آفریقا سیطره داشته تا آن حد خشونت آمیز بود که حتی انتقاد شیوخ جریان سلفی جهادی همچون «ابومحمد المقدسی» و «ابو قتاده فلسطینی» را نیز برانگیخته است. با این حال، این عملکرد متوحشانه ریشه در رویکرد رهبران این جریان از زمان «ابو مصعب الزرقاوی» در عراق دارد تا جایی که در محافل سلفی از زرقاوی با عنوان «امیر الذباحین» نام برده شده است. «ابوبکر البغدادی» خلیفه داعش نیز که خود را وامدار میراث زرقاوی می داند به شدت از مراجع فقهی و فکری زرقاوی متاثر است.
به عنوان مهمترین مرجع فقهی در اینباره باید از کتاب «مسائل من فقه الجهاد» یا «فقه الدماء» اثر «ابوعبدالله المهاجر المصری» اشاره کرد. ابوعبدالله مهاجر که از جایگاه مهم و قابل احترامی در میان جریان های مختلف سلفی جهادی برخوردار است روابط بسیار نزدیکی با زرقاوی داشت و حتی گفته می شود که استاد وی نیز بوده است. وی علوم اسلامی را در دانشگاه اسلامی پاکستان آموخت و سپس در دوره جنگ های افغانستان به این کشور رفت و مدتی را در اردوگاه زرقاوی در شهر هرات به تدریس پرداخت و تا مسئولیت کمیته شرعی سازمان القاعده نیز پیش رفت. وی پس از انقلاب 2011 مصر به این کشور بازگشت اما خیلی زود مصر را به قصد سوریه و عراق ترک کرد.
بسیاری از آموزه های ابوعبدالله مهاجر را باید در کتاب «فقه الدماء» یافت که در 20 مسئله و 600 صفحه به صورتی تفصیلی مسائل مرتبط به «جهاد» را با تمرکز بر فقه حنبلی و به ویژه فتاوی ابن تیمیه و ابن قیم و آموزه های مکتب «سلفی وهابی» تبیین می کند.
بر اساس رویه سنتی کتاب های «فقه الجهاد» این کتاب با دوگانهی «دار الاسلام» و «دار الکفر» آغاز می شود. نویسنده کتاب، دار الاسلام را منطقه ای می داند که احکام شریعت اسلامی در آن اجرا می شود و دار الکفر نیز منطقه ای که احکام کفر در آن سیطره دارد. به این ترتیب وی تمامی کشورهای جهان و به ویژه تمامی کشورهای عربی و اسلامی را وارد در محدوده «دار الکفر» و «اهل رده» و واجب الحرب می داند.
نویسنده کتاب حاکمانی را که بر اساس «بما انزل الله» (مائده/44) حکومت نمی کنند «مرتد» دانسته و به شدت نسبت به کسانی که معتقدند اسلام صرفا ادای شهادتین و اقامه نماز و زکات و روزه است انتقاد می کند: "اگر می خواهی اهل اسلام را بشناسی به تجمعات مردم در مساجد و فریادهای لبیک آنها توجه نکن بلکه به چگونگی تعامل آنها نسبت به دشمنان شریعت نگاه کن" که در اینجا منظور وی حاکمان کشورهای اسلامی هستند.
وی معتقد است که هیچ مسیر امنی برای کافر غیر از «اسلام آوردن» وجود ندارد و علت جواز قتل کافر هیچ ربطی به «محاربه» ندارد بلکه صرفِ «کفر» موجب جواز یا وجوب قتل است.مهاجر در بخش دیگری می گوید حمایت از مشرکان به هر شکلی «کفر» است و موجب "خروج از امت اسلام" می شود.
با این حال بخش قابل توجه و متمایز کتاب «مهاجر» این است که وی ده ها صفحه از کتاب خود را به احکام جنگ با شیعیان به مثابه «کفار رافضی» اختصاص داده است. وی در این باره بر قتل شیعیان تاکید دارد و می گوید: "شیعیان از تمامی دشمنان برای امت اسلام خطرناک تر هستند. عالمان به خوبی می دانند که رافضیان همواره به دشمنان دین گرایش داشته اند."
مهاجر در این باره به نقلی از ابن تیمیه استناد می کند که می گوید: "هیچ یهودی و نصرانی و مشرکی با مسلمانی نمی جنگد مگر آنکه یک رافضی با آنها همراه شده باشد." به نظر می رسد چنین تصوری از شیعه بیش از هر چیز ناشی از اتفاقات تاریخی دوره ابن تیمیه و حملات مغول به خلافت عباسی است که به دوره معاصر تسری یافته است.
بخش دیگری از این کتاب به موضوع تمییز بین «نظامیان» و «غیرنظامیان» اختصاص دارد. نویسنده کتاب اساساً هرگونه تمییز و تفکیک بین نظامی و غیرنظامی را باطل می داند و همه مردم را به یک چشم می بیند چرا که معتقد است اسلام تفاوتی بین نظامی و شهروند عادی قائل نیست و تنها تفکیک معتبر در اسلام تفکیک مسلمان و کافر است. از این رو می گوید: "کشتن تمامی اقشار کفار حتی زنان و کودکان و سالخوردگان جایز است".
چالش عمده وی در این باره احادیثی است که بر حرمت قتل زنان و کودکان در صورتی که دست به سلاح نبرند تاکید دارند. با این حال نویسنده این موضوع را از زاویه دیگری مورد لحاظ قرار می دهد و می گوید: "زن می تواند آثار بسیاری در جنگ داشته باشد. از کمک های مالی تا تبلیغ برای حضور داوطلبان در میدان جنگ" و از این رو نیز کشتن زنان جایز است.
نویسنده در مسئله هشتم به مباحثی درباره سلاح می پردازد و اینکه در جنگ با کافر جایز است از هر سلاحی استفاده شود حتی اگر با آن سلاح بیگناهان بسیار و مسلمانان نیز کشته شوند.
مسله نهم کتاب به جواز سوزاندن و به آتش کشیدن و تخریب شهرهای دشمن اختصاص دارد. با این حال وی در این فقره با مخالفت آراء فقیهانی چون اوزاعی و لیث بن سعد مواجه است که در مخالفت خود به پیام خلیفه اول به سپاهیان اسلام استناد می کنند که سپاهیان را از به آتش کشیدن شهرها بر حذر داشته است. با این حال «مهاجر» برداشت متفاوتی از این پیام ارائه می دهد و تاکید دارد که این نهی تحریق و تخریب، حمل بر زمانی است که چنین عملی با «قصد» انجام شود و الا اگر چنین آتشی در اثنای جنگ و پرتاب منجنیق انجام شود بلا مانع است.
نگارنده در مسئله دوازده در بابی مفصل با عنوان «مشروعیة قطع رؤوس الکفار المحاربین» مدعی می شود که تأویل آیات قرآن این است که بریدن سر کافر و مشرک جایز است. به گفته وی از برخی روایات نقل شده منابع اهل سنت مشروعیت «جزّ الرقاب و قطع الأطراف» برداشت می شود و "در این باره میان علما اجماع وجود دارد."
این مسئله از چنان اهمیتی برای «ابوعبدالله مهاجر» برخوردار است که حتی بخشی از کتاب را به بحث جوار انتقال سرها از شهری به شهر دیگر اختصاص داده است. مهاجر به بحث «مثله کردن اجساد» نیز می پردازد و مدعی است که این کار نه تنها جایز بلکه مستحب نیز هست.
مسائل مختلف مربوط به «عملیات انتحاری»، «ربایش» و «ترور» و تاکتیک های مختلف ایجاد ترس و وحشت از دیگر سرفصل های کتاب ابوعبدالله مهاجر است. در باب عملیات انتحاری وی معتقد است که این امر پیش از این به صورتی که اکنون دیده می شود شناخته شده نبود اما اصل و مفهوم آن در سیره صحابه تایید شده است. با این حال شبهات تعارض این عمل با «حرمت قتل نفس» را نیز مطرح و تلاش می کند به این شهبه با قواعدی مثل قاعده «مصلحت » پاسخ دهد.
وی مباحث قابل توجهی نیز در باب احکام اسیر گرفتن دارد که بسیار مهم است. به طور مثال وی در بخشی از کتاب خود بر این اعتقاد است که کشتن دسته جمعی یک طائفه اسیرشده بلامانع است. وی در این باره به داستان سعد ابن معاذ در جنگ با یهودیان بنی قریظه اشاره می کند و می گوید: "برای ما واضح است که خون اسیر مرتد هدر است و حتی ادای شهادتین و اصرارش بر انجام شعائر اسلامی همانند نماز نیز مانع از کشتن وی نخواهد شد."
این کتاب همانگونه که از نامش پیداست تبیین ذبح و کشتار از نظرگاه یک نظرپه پرداز سلفی است و بررسی این کتاب می تواند نگاه جامعی از فقه جریان نوین سلفی جهادی ارائه دهد. این موضوع از آن رو قابل توجه است که بدانیم این مبانی به همراه آموزه های راهبردی ابوبکر الناجی در «ادارة التوحش» توانسته است در اعلان یک «دولت خلافت سلفی» در محدوده جهان اسلام بسیار موثر واقع شود.
محمدرضا عشوری در گفتگو با رادیو ایران:
هدف از تروریستی خواندن حزب الله اعمال فشار برای عقب نشینی از سوریه است
رادیو ایران: اقدام شورای همکاری خلیج فارس در قرار دادن نام حزب الله لبنان در فهرست گروههای تروریستی با واکنشهای گستردهای در منطقه روبرو شده است. شورای همکاری خلیج فارس در بیانیه ای اعلام کرد که حزب الله لبنان را در لیست گروههای تروریستی قرار داده. هم اکنون در خدمت آقای عشوری کارشناس رسانه هستیم که در استودیوی رادیو ایران همراه ما هستند. پیش از این همیشه خبرهایی از حزب الله لبنان در رسانه های مختلف داشتیم اما این شبکه ها حتی رسانه های فارسی زبان معمولا آن را پوشش نمی دادند. حالا چی شده که این رسانه ها چنین هجمه رسانهای را علیه حزب الله ترتیب دادند؟
عشوری: برخلاف گذشته که همیشه سعی می شد نوعی بایکوت خبری صورت بگیرد و مواضع حزب الله لبنان در یک سکوت رسانه ای باشد اما این بار این تصمیم با جنجال آفرینی و پیشتازی سعودی ها همراه بود و رسانه های سعودی طبیعتا در این باره خیلی پیشتاز بودند. تقریبا دو هفته ای هست که سعودی ها کمک 4 میلیارد دلاری را که قرار بود برای تجهیز ارتش لبنان به سلاح اختصاص بدهند را به حال تعلیق درآوردند. بعد از آن هم سعودی ها از شهروندانشان می خواهند که از سفر به لبنان خودداری کنند و اکنون هم ماجرای تروریستی خواندن حزب الله. مشخص هست که تلاش می کنند به افکار عمومی لبنان در درجه اول فشار بیاورند و سپس افکار عمومی منطقه . رسانه ها در این برهه به دنبال آن هستند تا با اعمال فشار به حزب الله جریان مقاومت را مجبور کنند که نیروهای خودش را از سوریه خارج بکند و به نوعی از مبارزه با گروه های مسلح و تفکیری در سوریه دست بردارد.
رادیو ایران: تفاوت رویکرد شبکه های عربی زبان و فارسی زبان در پوشش خبری این رویداد چه هست؟
ببینید مخاطبی که این دو رسانه دارند متفاوت هست و طبیعتا سیاست هایی را هم که در این زمینه دنبال می کنند متفاوت خواهد بود. به طور مثال شبکه «العربیه» و یا شبکه اماراتی «اسکانی نیوز» می بینیم که خیلی در راستای پیشبرد این سیاست سعودی ها پیشتاز بودند و در واقع هدف شبکه های عربی این هست که این تصمیم سعودی ها را توجیه کنند و به نوعی به آن مشروعیت ببخشند. طبیعتا تفاوت اینجاست که شبکه های فارسی زبان مثل بی.بی.سی بیشتر به دنبال آن هستند که تصویر متفاوتی از محور مقاومت و عملکرد آن در میان مردم فارسی زبان و مردم ایران ارائه دهند.
یک سیاستی که الان به خصوص از سوی شبکه های عربی دنبال می شود آن هست که به اختلافات مذهبی و طائفه ای بیشتر دامن بزنند. یعنی اینکه در درجه اول حزب الله را که به عنوان یک گروه «مقاومت» در منطقه شناخته می شود به عنوان یک گروه «شیعه» که در کشورهای منطقه «مداخله» می کند معرفی کنند این سیاستی هست که بیش از همه می تواند به سود صهیونیست ها باشد و اساسا با این روش گفتمان مقاومت می تواند به فراموشی سپرده شود در این راستا سعی می کنند که حزب الله را نه به عنوان یک گروه مقاومت در برابر اشغالگری اسرائیل و بلکه به عنوان یک گروه شیعه مداخله جو در کشورهای منطقه معرفی کنند.
رادیو ایران: جناب آقای عشوری به نظر شما جدای از این جنگ روانی که آغاز شده حزب الله لبنان در افکار عمومی جهان عرب چقدر محبوب هست؟
ببینید کارنامه حزب الله لبنان برای مردم منطقه مشخص هست. این جنبش سالها در میان افکار عمومی منطقه به عنوان یک گروه مقاومت شناخته می شد که در اوج زمانی که بسیاری از کشورهای منطقه حاضر نشدند که به مقاومت کنند این گروه به تنهایی در مقابل اشغالگری صهیونیست ها ایستاد. خیلی از افکار عمومی منطقه مثلا در تونس شاهد این بودیم که تجمعاتی برگزار کردند و تروریست خواندن حزب الله را محکوم کردند. من شبکه های اجتماعی را رصد می کردم هشتگی تشکیل شده بود با عنوان #حزب_الله_فخر_العربکه در آن حزب الله به عنوان افتخار و شرف جهان عرب توصیف می شود.
یا مثلا دیدیم که چطور موضعگیری آقای راشد الغنوشی رهبر جبهة اخوانی النضهه تونس خیلی موضع مستقلی اتخاذ کرد و تاکید کرد که نمی شود یک گروه مقاومت با آن همه کارنامه مقاومت در مقابل صهیونیست ها را در لیست گروه های تروریستی قرار داد به نظر نمی رسد که سعودی ها علی رغم تمامی بحران ها و مشکلاتی که در سوریه و منطقه به وجود آمده، به راحتی بتوانند تصویر گذشته حزب الله در میان افکار عمومی منطقه را تغییر دهند.
محمدرضا عشوری در گفتگو با روزنامه «الوسط» الجزایر (لینک مصاحبه)
الخبیر والباحث السیاسی الایرانی محمدرضا عشوری للوسط:
وساطة الجزائر.. شبه مستحیلة
رأى الخبیر والباحث السیاسی الإیرانی، محمد رضا عشورى بان نقل الدولة المتطرف عاصمته إلى سرت ینقسم إلى ثلاث أسباب، مؤکدا بأن الجو الأمنی فی لیبیا مساعد على ذلک، مضیفا بان التدخل الأجنبی وارد خاصة وأن الدولة المتطرف أصبح قریبا من أوروبا، وهذا الذی قد تتقبله بعض دول المنطقة وخاصة مصر
“الدولة” المتطرف سیجعل من سرت عاصمة لها .. بعد تقهقرها فی کل من الموصل والرقة ؟
ینقسم هذا الانتقال إلى ثلاث أسباب،فأما الأول هو آخر التطورات المیدانیة فی العراق و سوریا، والثانی یتمثل باستراتیجیة التوسعیة للتنظیم المتطرف أما الثالث وهو المهم ، فیتعلق بالجو السیاسی المتوتر فی لیبیا.
هل من تفصیل أکثر؟
بالنسبة للأول هو ما یردده الإرهابیون فی منابرهم یعنی یعتبرون الغارات الجویة فی سوریا والعراق تستدعی نقل العاصمة الی منطقة أخرى، وهذا إلى ثلاث مناطق، والتی تتمثل فی سیناء والیمن ولیبیا، ولکن “الدولة المتطرف” یرجح لیبیا بدلا من الرقة، خاصة وأن هنالک تقاریر تردد حول ان البغدادی أرسل ممثلا الی سرت لیشرف علی آلاف المقاتلین من لیبیا و تونس و سوریا و سودان و النیجر و التشاد، بفعل هزائم التنظیم المتطرف فی سوریا و العراق خصوصا بعد خسارة الرمادی و ازداد الخناق فی الرقة هو السبب الرئیسی لتحویل العاصمة، أما الثانی فهو استراتیجیة التنظیم و هی محاولة للتوسع الی مناطق اخری خصوصا فی افریقیا والدخول الی مرحلة توسعیة جدیدة.
وماذا عن الثالث.. لماذا لیبیا؟
السبب هو استمرار الانقسام فی لیبیا التی تتوزع فی ارجائها جماعات مقاتلة.
وهل تتوقعون تدخل التحالف الدولی فی لیبیا کذلک فی هذه ظروف؟
الحقیقة أن اقتراب التنظیم المتطرف من اوروبا فی سرت یسهل استهداف قادة التنظیم وعناصره من الطیران وربما یسهل لأوروبا مهمة القضاء علی داعش فی لیبیا.
وماذا عن دول المنطقة خاصة الجزائر هل ستقبل بذلک .. ومصر ؟؟
نعم اذ لزم الأمر التدخل ستتقبل بعض دول المنطقة لکن الصف الأول هی “مصر السیسی”، کما وقع فی السابق القصف المصری علی معاقل التنظیم فی لیبیا، یوم قصف درنة بعض حادثة إعدام الأقباط من طرف التنظیم المتطرف.
محمدرضا عشوری مقدم کارشناس و پژوهشگر مسائل گروههای اسلامی در یادداشتی برای «دیپلماسی ایرانی» مینویسد: بسیاری از پژوهشگران حوزه گروههای سلفی جهادی، جماعت مرابطون را نسخه جدید القاعده مصر میدانند.اعلان فعالیت این گروه با انتشار کلیپی ویدئویی در 21 ژانویه 2015 صورت گرفت.
نویسنده: محمدرضا عشوری مقدم
لینک یادداشت در دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی: سازمان القاعده از زمان شکل گیری در دهه نود میلادی هیچگاه نتوانست در مصر پایگاه قابل توجهی داشته باشد. این در حالی است که بسیاری از بنیانگذاران این جریان همانند «ابوحفص المصری[1]» و «ابوعبیدة البشیری»[2] و «ابوحمزه المهاجر» افرادی شاخص با اصالت مصری بودند.[3] علاوه بر این، واقعیت آن است که جریان جهادی مصر بخش اساسی جریان موسوم به «جبهه جهانی اسلامی ضد یهود و صلیبیون»[4] را در سال 1998 تشکیل داده است. امروز نیز ایمن الظواهری رهبر کنونی القاعده که به عنوان یکی از بارزترین شخصیت های جریان سلفی جهادی شناخته می شود اصالتی مصری دارد. با این همه، واقعیت آن است که تلاش های تاریخی القاعده برای تشکیل پایگاهی منسجم در مصر همواره با شکست مواجه شده است.[5]
جدی ترین تلاش ها در این باره به اعلام تاسیس گروه «قاعده الجهاد فی الارض الکنانة» در سال 2006 به رهبری «محمد الحکایمة»[6] بازمی گردد که با کشته شدن وی درست دو سال بعد از این ماجرا در پاکستان داستان این گروه در مصر نیز پایان یافت.
در سال 2008 یک نویسنده القاعده با نام مستعار «أسد الجهاد» در مقاله ای به طور ضمنی به این مسئله اذعان کرد که القاعده تصمیمی برای اجرای هرگونه عملیات در مصر ندارد.[7] با این حال در همان برهه برخی رسانه های اسرائیلی بر این مسئله اصرار داشتند که بخش وسیعی از منطقه سینا در شرق مصر تحت سیطره و نفوذ القاعده قرار دارد؛ اظهاراتی که مقامات مصری البته هیچگاه آن را جدی نگرفتند.
با این حال طی سالیان اخیر شرایط جغرافیایی و ترکیب جمعیتی در منطقه سینا همواره فضای مناسبی را برای فعالیت گروه های سلفی جهادی فراهم کرده است.[8] محیط سخت جغرافیایی صحرای سینا و ماهیت قبلیه ای این منطقه در کنار سیاست های تبعیض آمیز دولت در پیدایش چنین فضایی موثر بوده است. علاوه بر این، حضور پررنگ مسئله فلسطین در این منطقه عاملی مهم در گسترش رویکردهای جهادی در صحرای سینا بوده است. مجموعه این عوامل البته طی دو سال اخیر فضای مناسبی را فراهم کرد تا این منطقه به یکی از مناطق تحت نفوذ گروه دولت اسلامی(داعش) تبدیل شود.
آنچه در این برهه زمانی بیش از هر چیز درباره گروه های سلفی جهادی مصر اهمیت دارد رقابتی است که بین جریان های زیرمجموعه القاعده و جریان هم پیمان داعش شکل گرفته است. در این چارچوب، همانند داستان عراق و سوریه شاهد این هستیم که در مصر نیز هر کدام از این دو جریان تلاش می کنند خود را به عنوان نماینده اصلی جریان «سلفی جهادی» معرفی کند.
در این چارچوب، مجموعه ای از گروه های جهادی مصری شکل گرفتند که خود را ادامه دهنده مسیر ایدئولوژی القاعده می دانند. گروه «مرابطون»[9] اکنون جدیدترین و جدی ترین نمونه این جریان است. این گروه پس از آن شکل گرفت که پیش از این، فعالیت تمامی گروه های مختلف زیرمجموعه القاعده در مصر با شکست مواجه شده بود. مسئله مهم در این میان آن بود که این گروه ها پس از چندین عملیات تروریستی، توسط نیروهای امنیتی شناسایی و منحل می شدند. در این زمینه عملکرد گروه «اجناد مصر» یک نمونه مناسب است. این گروه، فعالیت علنی خود را در 24 ژانویه 2014 و با صدور چندین بیانیه آغاز کرد و مسئولیت چندین عملیات تروریستی علیه نیروهای امنیتی مصر را بر عهده گرفت. با این حال، خیلی زود با کشته شدن «همام عطیة»[10] سرکرده این گروه بدست نیروهای امنیتی این جریان نیز دچار تشتت و انحلال شد. هرچند گروه «اجناد» تلاش کرد تا با تعیین عزالدین المصری به عنوان فرمانده جدید، ساختار خود را حفظ کند اما وقعیت آن است که کاری از پیش نبرد.
بسیاری از پژوهشگران حوزه گروه های سلفی جهادی، جماعت مرابطون را نسخه جدید القاعده مصر می دانند.[11] اعلان فعالیت این گروه با انتشار کلیپی ویدئویی در 21 ژانویه 2015 صورت گرفت. [12] این کلپیپ از دو بخش عمده تشکیل شده است: ابتدا جملاتی از ایمن الظواهری که "مسلمانان را به جهاد فرا می خواند" و سپس سخنان «هشام عشماوی»[13] رهبر گروه که با «فرعون جدید» خواندن عبدالفتاح السیسی رئیس جمهور نظامی مصر، روزنامه نگاران مصری را نیز شعبده بازان فرعون معرفی می کند. این کلیپ در نهایت با تصاویری از مسجدالااقصی و عبارت "قادمون یا أقصی" پایان می یابد.
سخنان عشماوی در این کلیپ به وضوح تفاوت دو گفتمان القاعده و داعش را نشان می دهد. در حالی که کلیپ مرابطون وابستگی آشکار به القاعده و الظواهری و طرح مسئله فلسطین و جهاد علیه فرعون مصر استوار است شاهد این هستیم که «ولایت سینا»[14] گروه زیرمجموعه داعش در تبلیغات خود همواره بر تلاش برای تصرف مناطق بیشتر اصرار داشته و به جای تبلیغ مسئله فلسطین بر هویت اسلامی و اجرای شریعت و نمایندگی مسلمانان اهل سنت تاکید دارد.[15]
روابط شخصی عشماوی با ظواهری نقش مهمی در پیوستن وی به گروه القاعده ایفا کرده است. بسیاری معتقدند که نامگذاری گروه جدید به «مرابطون» نیز تصادفی نیست و ناشی از اختلافاتی هست که در مجموعه مرابطون فعال در شمال مالی، نیجر و جنوب لیبی به وجود آمده و این گروه را باید یک گروه منشق از جریان آفریقایی دانست.[16] در این چارچوب، روابط عشماوی با بلمختار رهبر مرابطون آفریقا سهم زیادی در دور شدن وی از گروه ولایت سینا داشته است. اکنون در فضای سیاسی مصر این سئوال مطرح است که با وخامت اوضاع در شمال آفریقا و خصوصا لیبی، آیا گروه مرابطون جدید خواهد توانست خود را به عنوان یک نماینده جدی القاعده ثابت کند؟ اینکه این گروه بتواند سرنوشتی مانند اسلاف خود پیدا نکند یک بحث است و اینکه بتواند به رقابت خود با «ولایت سینا» ادامه دهد بحثی جدی تر خواهد بود، آن هم در شرایطی که با برکناری دولت اخوانی مرسی توسط نظامیان، فضا برای تقویت و گسترش فعالیت گروه های جهادی و حرکات مسلحانه در مصر فراهم شده است. فضایی که در آن دو جریان القاعده به زعامت ایمن الظواهری و داعش به زعامت ابوبکر البغدادی به شدت در حال رقابت هستند.
گرچه بسیاری از تحلیلگران معتقدند که گسترش فعالیت گروه های جهادی ریشه در آموزه های اخوانی دارد اما واقعیت آن است که عملکرد حاکمان فعلی مصر در سرکوب جنبش سیاسی اخوان، اساسی ترین نقش را در فعالیت و پیدایش جدی ترین و منسجم ترین جریان مسلح سلفی جهادی در مصر ایفا کرده است. تاریخ معاصر مصر نشان داده که تعامل سرکوبگرانه با گروه های اسلامگرای سیاسی به پیدایش نسل های به مراتب رادیکال تری در این کشور عربی خواهد انجامید.
[1]- محمد عاطف معروف به ابو حفص المصری یکی از شخصیت های بارز القاعده به شمار می رود که در سال 2001 کشته شد. وی از بنیانگذاران القاعده به شمار می رود و روابط دوستانه و دیرینه ای نیز با بن لادن داشته است.
[2]- بنشیری زمانی که در 1996 در دریاچه ویکتوریا کشته شد به عنوان مرد دوم القاعده بعد از اسامه بن لادن، فرماندهی این گروه در شمال آفریقا را بر عهده داشت. وی در جلسه تاسیس القاعده در افغانستان در کنار بن لادن و ممدوح سالم حضور داشت.
[4] - الجبهة الإسلامیة العالمیة لقتال الیهود والصلیبین
[5]- در اینباره رجوع کنید به پژوهش "علی عبدالعال" با عنوان «القاعدة فی مصر.. وإمکانیة الوجود تنظیمیًا» برای «مرکز دراسات الوحدة العربیة»
[6]- أبو جهاد محمد خلیل الحکایمة یکی از مهمترین استراتژیست های القاعده به شمار می رود. به ادعای گزارشی از شبکه تلویزیونی العربیه، الحکایمة نام اصلی ابوبکر ناجی است که کتاب معروف «ادارة التوحش» مانیفست گروه داعش را به نگارش درآورده است. وی چندین جزوه درون سازمانی دیگر نیز تألیف کرده که می توان به «افسانه ی پندار»( Myth of Delusion) اشاره کرد. جزوه ای که در آن با دقتی حساب شده، به خلل امنیتی سازمان های اطلاعاتی آمریکا می پردازد. این جزوه از نظر سازمان های امنیتی غربی خطرناک و دارای محتوای تروریستی ارزیابی شده است.
[7] - برای مشاهده مقاله به این لینک مراجعه کنید
[8] - Analysis: Egypt Tackles Increased Sinai Militancy", Global Intelligence, Stratfor, May 22, 2013
[9] - جماعة المرابطون
[10] - مجد الدین المصری همام عطیة
[11] - القاعدة تعود إلی مصر عبر بوابة تنظیم "المرابطون"، العرب، محسن عوض الله، صحیفة العرب، 25/07/2015
[12]- این کلیپ ویدئویی با عنوان "ویومئذ یفرح المؤمنون" در شبکه اینترنت منتشر شد.
[13]- «أبو عمر المهاجر هشام علی العشماوی» پیش از این یک افسر ارتش مصر بود
[14]- رک: «رد پای داعش در مصر ژنرال ها»، محمدرضا عشوری مقدم، دیپلماسی ایرانی، 6 اسفند 1393
[15] - رک: «تضادهای ایدئولوژیک؛ چرا داعش و القاعده متحد نشدند؟» محمدرضا عشوری مقدم، فارس، 93/10/21
[16]- نک: هشام عشماوی وتنظیم المرابطین صراع القاعدة والدولة ینتقل إلی مصر، فتحی التریکی، 26-07-2015
محمدرضا عشوری مقدم / کارشناس مسائل گروههای اسلامی
سیاری از پژوهشگران حوزهی گروههای سلفی- جهادی بر این اعتقادند که گروه داعش در نظام ساختاری خود تا حد زیادی بر شخصیتها و عناصر باقی مانده از حزب بعث عراق استوار است. [1] واقعیت آن است که از حیث ایدئولوژیک، قرابتی میان اندیشهی «سلفی- جهادی» و حزب بعث وجود ندارد. با این حال این دو اندیشه در ساحت جغرافیایی عراق و سوریه رویکردهای مشترکی یافتهاند. [2] از این رو، شاهد این هستیم که بسیاری از شخصیتها و عناصر بعثی در پرتو این رویکرد مشترک، خود را با آموزههای ایدئولوژیک داعش سازگار کرده و در ساختار نظامی و امنیتی این گروه نقشی تأثیرگذار ایفا میکنند. [3] جایگاه مهم فرماندهان بعثی در داعش تا آنجا دارای اهمیت است که اساساً کشته شدن هر کدام از این شخصیتها را ضربهای مهلک بر پیکرهی این گروه ارزیابی میکنند. حجی بکر، بیلاوی، ترکمانی و حمدونی هر کدام چهرههایی کاریزما و سرنوشتساز و به نوعی حتی از بنیانگذاران داعش محسوب میشوند. [4]
امروز یک نگرانی عمده در داعش آن است که این گروه، تعداد زیادی از فرماندهانش از جمله عناصر بعثی را طی دو سال گذشته از دست داده است. طبق گزارشها در عملیاتهای ائتلاف آمریکا و نیروهای امنیتی عراق بیش از 32 نفر از 43 فرماندهی ردیف اول داعش و بیش از 98 نفر از فرماندهان میدانی این گروه کشته شدهاند. [5]
سؤال اینجاست: آیا داعش خواهد توانست جانشینان مناسبی برای این فرماندهانِ ازدسترفته بیابد؟ آن هم در شرایطی که این گروه با اوضاع بسیار وخیم و بحرانی در دو جبههی عراق و سوریه مواجه است. چالش جدّی در این زمینه آن است که برای چنین گروهِ ایدئولوژیکی، جایگزین کردن فرماندهانی باتجربه که به ایدئولوژی مذهبی «خلافت اسلامی» وفادار باشند نیز محل اختلاف رهبران و عناصر گروه است.
یک نکتهی مهم در سیر تطوّر داعش آن است که از اواخر سال 2014 شاهد آن هستیم که روند جذب فرماندهان داعش یک سیر معکوس داشته است. به عبارت دیگر، اگر شاهد آن بودیم که داعش تا این برهه، فرماندهان نخبهی بسیاری را از طیفهای مختلف سلفی و بعثی به خود جذب کرده، از این تاریخ به تدریج بسیاری از فرماندهان و حتی «رهبران شرعیِ» خود را طی تسویه حسابهای داخلی از دست میدهد. [6] واقعیت آن است که این روند حاکی از نوعی عدم ثبات و فقدان ظرفیت لازم در این گروه برای مقابله با بحرانها و حفظ ساختار جمعی و ارائهی الگوی مقبول در تصویرسازی یک «خلافت اسلامی» است.
با این حال به نظر میرسد استمرار روند اختلافات میان داعش و جریان وفادار به القاعده همچنان بر تعاملات درونی داعش سایه افکنده است. با آنکه امید آن میرفت با حملات ائتلاف آمریکا و سپس روسیه به مواضع گروههای سلفی- جهادی، اختلافات میان دو طرف بهبود یابد اما ابوبکر بغدادی پا را فراتر نهاد و انتقادها از القاعده را شدیدتر کرد که به نوعی به تشدید رقابت درونگروهی میان دو نسل القاعده یعنی نسل بغدادی و زرقاوی انجامیده است. به این ترتیب شاهد آن هستیم که بغدادی در آخرین مواضع خود به شدت به القاعده و الظواهری میتازد و تمامی شاخههای القاعده را مرتدّ میداند. بغدادی در این پیام به شدت نسبت به هرگونه روابط عناصرش با القاعده هشدار داده است. [7]
یک شکاف عمده در میان عناصر داعش آن است که روش و میراث «ابومصعب الزرقاوی» سیطرهی قابلتوجهی بهویژه در میان داعشیان عراقیالاصل دارد. بسیاری از عناصر این گروه معتقد هستند که گروهها و جریانهای سلفی- جهادی از هر طیف و جریان فکری که باشند، به نوعی «خادم» جریان مؤسس یعنی جریان زرقاوی هستند. برای آنان که زرقاوی را «پدر معنوی» گروه «دولت اسلامی» میدانند، اسلوب و راه جریان زرقاوی از آنچنان «قداست» و قطعیتی برخوردار است که اساساً هیچ چیز با آن قابل قیاس نیست. [8] در این چارچوب اساساً مهم نیست که خلافت بغدادی را قبول داشته باشند یا خیر؛ مهم آن است که اگر کسی با روش و منش زرقاوی مخالفت کرد، اساساً «جهاد» و «خلافت» را تکذیب کرده است. جریان فوقالذکر قاعدتاً با نفوذ بعثیهای سکولار به ساختار ابتکاری ابوبکر بغدادی مشکل جدی دارد.
به نظر میرسد در برههی زمانی آغازین روزهای 2016، همچنان چالش جدی در میان رهبران بلندپایهی داعش به حضور جریان بعثی باز میگردد. اکنون این سؤال مطرح است که فرماندهان بعثی تا چه زمانی باید شیوه و اسلوب بنلادن و زرقاوی را نمایندگی کنند؟ اینکه اساساً حدود و اختیارات این فرماندهان تا چه حد است و تا چه اندازه مجازند خود را به عنوان نمایندگان سلفیه جهادی معرفی کنند. اکنون این نزاع جدّی مطرح است که آیا باید به راحتی فرماندهی و راهبری گروه را به آنها سپرد؟!
گروهی از داعشیان معتقدند که «نسل زرقاوی» [9] راضی به فرماندهی این افراد نیستند و آنها حتی مدعی ادامهی راه زرقاوی نیز نمیتوانند باشند. این رویکرد سختگیرانه معتقد است بعثیها هرچه که توبه کنند و به هر طیف نظامی و امنیتی که وفادار باشند، شایستهی فرماندهی ردههای بالای گروه «دولت اسلامی» نیستند و نهایتاً باید در جبهههای میدانی ایفای نقش کنند. برآورد دقیقی از شمار معتقدان به این رویکرد وجود ندارد با این حال گزارشها حاکی از آن است که بخش اعظمی از داعشیها اعتماد چندانی به بعثیهای سکولار ندارند.
با این حال واقعیت آن است که بیشترین اعضای گروه داعش را کسانی تشکیل میدهند که از آوریل 2013 به این گروه پیوستهاند. اینها کسانی هستند که اساساً تفاوتی میان جریان مدعیان میراث زرقاوی و جریان بغدادی و متحدان بعثیاش قائل نیستند. [10] آنها حتی برایشان فرقی نمیکند که دنبالهروی مسیر بنلادن و ظواهری یا مرجعیت فکری بغدادی و یا هر طرز تفکر سلفی داعشی یا غیرداعشی باشند.
ماجرا البته روی دیگری هم دارد. ابوبکر بغدادی با جریان پرنفوذی مواجه است که به شدت نسبت به وی تعصب دارند و معتقدند هر کسی که با بغدادی بیعت نکند خارج از اسلام و خونش مباح است. بیشتر معتقدان به چنین رویکردی را میتوان در میان غیرعربهای مهاجر خصوصاً چچنی و افغانها یافت.
از سوی دیگر منازعات درونی عناصر داعش در شبکههای اجتماعی، حاکی از نوعی رنگ باختن روابط صمیمی داعشیان مهاجر و داعشیان محلی به ویژه در عراق است. این مسئله باعث شده است که داعشیهای مهاجر رغبت بیشتری برای حضور در جبههی سوریه از خود نشان داده و فعالیت در عراق را برای خود قابل تحمل ندانند.
به نظر میرسد گروه داعش اکنون با گذشت بیش از یک سال از اعلان خلافت، با شکافهای جدّی مواجه است. گستردگی حوزهی فعالیت و حضور عناصری از کشورها و فرهنگها و ایدئولوژیهای مختلف موجب شده است تا این گروه با چالشهای جدّی فرهنگی، قومی و ایدئولؤژیک مواجه باشد.
پی نوشت:
[1]- از شخصیتهای بارز بعثی فعال در داعش میتوان به «ولید العلوانی- رئیس شورای نظامی داعش»، «محمد الجبوری- فرمانده ستاد مشترک داعش»، «ابو فیصل الزیدی»، «ابوعلی الخلیلی»، «ابومهند السویداوی»، «حجی بکر- معاون ابوبکر بغدادی که در سال 2014 کشته شد» و «عدنان نجم- عضو شورای نظامی داعش» اشاره کرد.
[2]- نک: ضباط "بعث العراق" یقودون تنظیم الدولة، علاء یوسف، الجزیرة نت، 08/04/2015.
[3]- The hidden hand behind the Islamic State militants? Saddam Hussein’s, By Liz Sly April, washingtonpost 4, 2015
[4]- دولة داعش اتخذ التنظیم من الرقة عاصمة مؤقتة.. وأقام قیادة عسکریة ، الشرق الأوسط، 4 یونیو/ 2014، العدد 12972
http://archive.aawsat.com/details.asp?section=45&article=774461&
[5]- به طور مثال نک: مصاحبه سفیر آمریکا با پایگاه عراقی «أین»: قتلنا نصف قادة داعش فی العراق
http://www.alliraqnews.com/modules/news/article.php?storyid=2422
[6]- نک: سیر تطور هیئتهای شرعی داعش، محمدرضا عشوری مقدم، اندیشکده راهبردی تبیین، 15 مرداد 1394
[7]- صحت انتساب این پیام به «ابوبکر بغدادی» لزوما قابل تأیید نیست، اما بسیاری از رسانه های معتبر نزدیک به این گروه، این پیام را به بغدادی منتسب کرده اند.
[8]- نک : کتاب «تنظیم الدولة الاسلامیة الازمة السنیة والصراع علی الجهادیة العالمیة» ؛ حسن أبوهنیة و محمد أبو رمان، عمان، مؤسسة فریدرش إیبرت،2015.
[9]- منظور از نسل زرقاوی کسانی هستند که در دوره 2003 تا 2006 همراه وی و از وفاداران وی بوده و امروز نیز در داعش مناصب عالیه هیئت های شرعی و مجلس شورا را بر عهده دارند. در اینباره مراجعه کنید به مقاله ای از محمد الدعمة با عنوان «أبو مصعب الزرقاوی.. جیرانه السابقون یروون حکایته من بیعة الإمام إلى القاعدة» ، الشرق الأوسط، 8 مارس 2004، شماره 9232
[10]- نک: «تجربة داعش من خلایا الزرقاوی إلى خلافة البغدادی» ، هیثم مناع، صحیفة العرب البریطانیة،العدد: 9636، ص6 02/08/2014
محمدرضا عشوری مقدم/ کارشناس مسائل گروههای اسلامی
جنبش اخوانالمسلمین اردن در حالی هفتادمین سال تأسیس خود را جشن میگیرد که در بدترین وضعیت تاریخ خود قرار دارد. مهمترین چالش پیش روی این جنبش اکنون دودستگی و انشقاقی است که دامن آن را گرفته است. پس از بروز یک سری اختلافات بین رهبران اخوانالمسلمین، شاهد آن بودیم که گروه جدیدی با نام «جمعیت اخوانالمسلمین» از بطن گروه «اخوانالمسلمین مادر» شکل میگیرد که گفته میشود حکومت اردن برای مقابله با گروه مادر تاسیس کرده است. این رویداد، سئوالاتی را در محافل سیاسی و رسانه ای مطرح کرده است: اینکه مهمترین عوامل ایجاد اختلاف در میان اخوانالمسلمین اردن چه بوده است؟ آینده جماعت اخوانالمسلمین و سیاستهای این گروه در قبال مسائل داخلی و منطقهای چه خواهد شد؟
زمینههای بحران
جماعت اخوانالمسلمین تا پیش از این، نقش مهمی در یکپارچگی قومیتی در جامعه اردن ایفا میکرد. جمعیت اردن را با کمی مسامحه میتوان به دو بخش فلسطینیتبارها و عشائریها (شهروندان کرانه شرقی) تقسیم کرد. بر اساس آمار، نزدیک به نیمی از جمعیت اردن، فلسطینیتبارهایی هستند که پس از جنگهای اعراب و اسرائیل در سالهای 1948 و 1967 به اردن پناهنده شده و در آنجا تابعیت اردنی گرفتند. این ترکیب جمعیتی در جماعت اخوانالمسلمین اردن نیز بازتاب داشته است. اختلافات امروز در میان اخوان اردن محدود به این قضیه نیست اما واقعیت آن است که این ترکیب قومیتی، بسیار در بروز این اختلاف مؤثر بوده است.
اخوانالمسلمین و دولت اردن همواره از روابط فیمابین خود نفع میبردند. در زمانی که بیشتر شاخههای اخوانی در منطقه از مشارکت در فرآیند سیاسی منع میشدند، این گروه در اردن رسما فعالیت و در انتخابات شرکت می کرد.
پادشاهی عبدالله دوم در سال 1999 را باید نقطه عطفی در روابط اخوانالمسلمین و حکومت دانست. ارزیابیهای اداره کل اطلاعات اردن، وخامت هر چه بیشتر روابط میان اخوان و حکومت را در پی داشت. با زندانی شدن برخی اعضای اسلامگرای پارلمان در سال 2007 تنشها میان حکومت و اخوان رسما وارد مرحلهای جدی شد. با این فشارها، دودستگی در میان جماعت اخوان افزایش یافت. عدهای خواستار هماوردی و تقابل با حکومت و عدهای دیگر خواستار مصالحه بودند.
با این وجود، به نظر میرسد ریشههای این اختلافات به سالها قبل باز میگردد. جایی که جریان عمدتا فلسطینی تبار منتقد به سیاستهای دولت در قبال مسئله فلسطین موسوم به به جناح تندرو یا «بازها» همواره با جریان اردنیهای موسوم به جناح میانهرو یا «کبوترها» اختلاف نظر داشتند. جریان «کبوترها» همواره متهم بوده که در قبال حکومت پادشاهی اردن موضعی ضعیف داشته و مسئله فلسطین را جدی نمیگیرد و جریان بازها نیز متهم بوده که در قبال طرحهای اصلاح سیاسی و اجتماعی حکومت بسیار سختگیرانه عمل کرده و مانع آن شده تا اخوانالمسملین به عنوان یک حزب سیاسی رسمی مورد پذیرش قرار گیرد. علاوه بر این، رهبران اخوان در قضایای مختلف داخلی گروه و موضعگیریها نسبت به اوضاع سرنوشتساز سیاسی کشور دچار اختلافات شدیدی بودهاند.
با انتخاب دکتر «همام سعیدِ» فلسطینیتبار به عنوان رهبر اخوانالمسلمین اردن در سال 2006 «جبهه عمل اسلامی» به مرجع تصمیمگیر اخوان در قبال تحولات سیاسی کشور تبدیل شد. با این وجود اما اختلافات شدید داخلی همچنان ادامه یافت. اخوانالمسلمین انتخابات پارلمانی 2007 و سپس 2013 را در اعتراض به قانون انتخابات که به گفته آنها به ضرر جبهه عمل اسلامی بود، تحریم کرد. با تحریم انتخابات و به حاشیه رفتن بیش از پیش اخوان، «حزب اسلامی الوسط» که گفته میشود روابط خوبی با دستگاه اطلاعاتی اردن داشته، توانست 150 کرسی مجلس را در انتخابات 2013 از آن خود کند تا بزرگترین فراکسیون پارلمانی اردن شود.
در راستای تلاشها برای ایجاد یک رویکرد مشترک در قبال مسائل مهم اختلافی در سال 2010 کنفرانسی فراگیر برگزار شد که برخی مسائل اساسی از جمله چگونگی تعامل با حکومت و مسئله فلسطین مورد بررسی قرار گرفت. این گفتگوها البته با انقلابهای عربی در سال 2011 متوقف شد و ادامه نیافت.
خیزشهای جهان عرب نقطه عطف تغییر رویکرد مسالمتآمیز دولت اردن نسبت به اخوانالمسلمین بود. اخوانیها احتیاط را کنار گذاشتند و برنامه اصلاحاتی گستردهای را مطالبه کردند که خواهان از میان رفتن اختیارات پادشاه از جمله توانایی او برای صدور احکام موقت و انحلال مجلس و همچنین درخواست برای اصلاح قانون اساسی بود. دولت اردن این طرحها را به شدت نگرانکننده میدانست.
خیزشهای جهان عرب نقطه عطف تغییر رویکرد مسالمت آمیز دولت اردن نسبت به اخوانالمسلمین بود. اخوانیها احتیاط را کنار گذاشتند و برنامه اصلاحاتی گستردهای را مطالبه کردند که خواهان از میان رفتن اختیارات پادشاه از جمله توانایی او برای صدور احکام موقت و انحلال مجلس و همچنین درخواست برای اصلاح قانون اساسی بود. |
طرح زمزم؛ آغاز شکاف در اخوانالمسملین
با افرایش تنشها، «رحیل غرایبة» مسئول بلندپایه سابق جبهه عمل اسلامی با حمایت و پشتیبانی مالی احتمالی دولت، طرحی موسوم به «ابتکار عمل زمزم» را ارائه کرد که شاکله اساسی آن را تشکیل جریانی برای پایان دادن به "انحصار گفتمان اسلامگرایی" اخوانالمسلمین و نیز راه اندازی گفتمانی اسلامی بود که بتواند چارچوب تمدنی لازم برای کل جامعه را فراهم آورد. "مجلس شورا" به عنوان بالاترین نهاد تصمیمگیر اخوانالمسلمین اردن که در این برهه از سوی جناج تندرو اداره میشد، در واکنش به این طرح آن را به شدت رد کرده و اعضایش را از پیوستن به "جماعت" جدید منع کرد. این موضعگیری بار دیگر تنشها بین دو جناح تندرو و میانه را افزایش داد.
از سوی دیگر، سرنگونی محمد مرسی و پایان حکومت اخوانالمسلمین در مصر نیز اوضاع را برای شاخه اردنی این جنبش وخیمتر کرد. همانند مصر و بسیاری دیگر از کشورهای منطقه، تقابل دوقطبی حامیان و مخالفان کودتا در اردن نیز شکل گرفت.
سرانجام وزارت توسعه اجتماعی اردن با صدور بیانیهای از تأسیس «جمعیت اخوانالمسلمین» به ریاست «عبدالمجید ذنیبات» رهبر جریان «کبوترها» خبر داد. جناح سنتی اخوان در واکنشی سریع این اقدام را یک «نمایش» از سوی دولت و «کودتا» علیه اخوانالمسلمین و اساسنامه جماعت خواند. مجلس شورای اخوان نیز ذنیبات و غرایبة را از سازمان اخراج کرد امری که ظاهرا با اتفاقنظر تمامی اعضا همراه نبود چرا که هفتاد نفر از اعضای بارز اخوانالمسلمین درخواستی را به مجلس شورا فرستادند تا اگر ذنیبات دست از اقدامش بردارد با بازگشتش موافقت شود. با تمامی تلاشها برای پایان دادن به بحران اما تنشها روز به روز شدت یافت.
علیرغم تمامی رایزنیها برای منصرف کردن جماعت ذنیبات، این جریان سرانجام با صدور بیانیهای، نقشه راه برای تحکیم پایههای جماعت جدید را ارائه داد که مهمترین آن، اولویت دادن به اعضای غیرفلسطینی جماعت اخوان بود. کار تا آنجا بالا گرفت که ذنیبات حتی از دولت خواست تا تمامی فعالیتهای «اخوان مادر» را غیرقانونی اعلام کرده و مقرهای اخوان به جمعیت جدید سپرده شود. ابراهیم منیز دبیرکل سازمان بینالمللی اخوانالمسلمین در لندن و عضو ارشد دفتر سیاسی اخوان مصر در واکنش به این تحولات اعلام کرد که این سازمان فقط مجلس عمومی شورای اخوانالمسلمین اردن و همام سعید و شورای اجرایی که با انتخابات تمامی اعضای جماعت بر سر کار آمده را به رسمیت خواهد شناخت. چند روز بعد اما وزیر کشور اردن، آب پاکی را روی دست اخوان ریخت و اعلام کرد که به هیچ گروهی اجازه فعالیت به نیابت از جریانی در خارج از کشور را نخواهد داد.
پیامدها:
واقعیت آن است که دودستگی در اخوانالمسلمین اردن، نتیجه سالها کش و قوس و اختلاف در این گروه است. بسیاری از ناظران سیاسی البته بر این اعتقادند که جدا از اختلافات درونی، نقش دولت در مدیریت ماهرانه این انشقاق را نباید نادیده گرفت. حداقل این است که این رویدادها تاکنون پیامد منفی برای حکومت نداشته یا اگر داشته، بسیار ناچیز بوده است.
این تحولات بدون شک بر چگونگی تعامل و رویکرد دیگر کشورها با جریان اخوانالمسلمین نیز تاثیرگذار خواهد بود. به طور مثال، شاهد آن بودیم که در مطبوعات اردن مقالات بسیاری نگاشته شد که در آن اردن به عنوان الگویی برای از بین بردن بقایای اخوانالمسلمین در مصر معرفی شده است. حتی برخی گزارشها حاکی از آن است که عبدالفتاح السیسی دیدارهای محرمانهای را با برخی رهبران سابق اخوان از جمله «کمال هلباوی» داشته تا مقدمات فعالیت قانونی یک جریان اخوانی جدید را در مصر فراهم کند.
واقعیت آن است که دودستگی در اخوانالمسلمین اردن، نتیجه سالها کش و قوس و اختلاف در این گروه است. بسیاری از ناظران سیاسی البته بر این اعتقادند که جدا از اختلافات درونی، نقش دولت در مدیریت ماهرانه این انشقاق را نباید نادیده گرفت. |
هرچند برخی معتقد هستند که جریان اخوان المسملین مادر به دلیل محبوبیت مردمی و ایدئولوژی سخت خود امتیاز نخواهد داد و همچنان جریانی قدرتمند خواهد ماند، با این حال به نظر میرسد با ادامه این وضع، جمعیت جدیدالتاسیس، زمام اخوانالمسلمین اردن را به دست خواهد گرفت. به حاشیه رانده شدن «اخوان مادر» نیز احتمالا مشکلاتی امنیتی برای حکومت ایجاد خواهد شد. بسیار محتمل خواهد بود که این جریان به دلیل ناکارآمد دانستن شیوه سیاسی به فعالیتهای محرمانه و مسلحانه پناه برده و چه بسا بسیاری از عناصر افراطیتر آن به صفوف رو به گسترش جریانهای سلفی جهادی در اردن و خارج از کشور بپیوندند.
بحران اخوانالمسلمین و قضیه فلسطین
همانگونه که پیش از این ذکر شد، بخش اعظمی از شکاف در اخوانالمسلمین اردن ریشه در نزاع فلسطینی- اردنی دارد. از این رو طبیعی خواهد بود که افول جریان موسوم به «بازها» دغدغهها نسبت به قضیه فلسطین و مسئله بازگشت آوارگان فلسطینی و حمایت از گروههای مقاومت را کاهش خواهد داد. هرچند تاکنون گزارش یا برآورد قابل توجهی از میزان تاثیر این اختلافات بر محبوبیت مردمی اخوان و همچنین تاثیر آن بر روابط با جنبش حماس و دیگر گروه های فلسطینی ارائه نشده با این حال، پیامدهای این بحران را می توان در چند حالت محتمل دانست:
- در صورت ادامه همراهی بخشی از افکار عمومی اردن با مسئله فلسطین و تغییر موضع احتمالی اخوان، مسئله حمایت از فلسطین به مسئلهای اختلافی و تنشزا در میان جریانهای اسلامگرای اردنی تبدیل خواهد شد که به ایجاد فضای دوقطبی در جامعه دامن خواهد زد.
- تضعیف نقش اخوانالمسلمین در حمایت از مسئله فلسطین و پشتیبانی از گروههای مقاومت که میتواند بیش از پیش دولت را به عنوان یک متحد اسرائیل از فشارهای احتمالی اخوانیها در این باره خلاص کند.
- در صورتی که اخوان جدید اوضاع را در دست بگیرد به نظر میرسد به دلیل محبوبیت مردمی حماس و گروههای فلسطینی در اردن، این جریان نخواهد توانست پایگاه مردمی چندانی را در مقایسه با «اخوان مادر» کسب کند. نظرسنجیها بارها نشان داده که گروههای فلسطینی و به طور خاص حماس و گردانهای القسام از محبوبیت بالایی در میان افکار عمومی اردن برخوردارند.
- تیرگی روابط بین حکومت اردن و شاخه سنتی اخوان، دست دولت را برای کاهش نفوذ حماس و گروههای مقاومت فلسطینی در اردن باز خواهد گذاشت که این مسئله میتواند پس از سالها بار دیگر به خشونت و تنش بین گروههای فلسطینی و حکومت اردن دامن بزند.
واقعیت آن است این بحران و نزاع درونی به شدت حس اعتماد را در داخل جماعت اخوانالمسلمین کاهش داده است. شکاف عمیقی که اکنون پس از سالها در این جماعت سر باز کرده، اکنون آن را در آزمونی سخت و شرایطی حساس قرار داده است.
برچسبها
محمدرضا عشوری مقدم/ کارشناس مسائل گروه های اسلامی
اندیشکده راهبردی «تبیین»
«ابومحمد الجولانی» فرمانده و مؤسس «جبهه النصرة» شاخه سوری سازمان القاعده پس از ماهها در شبکه الجزیره قطر ظاهر شد و به تشریح رویکردهای ایدئولوژیک و راهبردی این گروه و تعاملش با دیگر گروه های مسلح از جمله داعش پرداخت. تحلیل محتوای این مصاحبه از دو حیث قابل ملاحظه است:
1)از حیث راهبردهای سیاسی جبهه النصره در قبال تحولات سوریه و منطقه.
2)از حیث تحولات ایدئولوژیک و فکری این گروه و سازمان القاعده.
در این نوشتار سخنان جولانی در این چارچوب به صورتی مجزا مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. پیش از آنکه به تحلیل محتوا پرداخته شود، لازم است به جبهه بندی جدید منطقهای پس از روی کار آمدن خاندان ملک سلمان در عربستان سعودی اشاره شود. در راستای شکلگیری ائتلاف مثلث «عربستان، ترکیه و قطر» با تاکید بر حمایت از جریانهای «اسلام سیاسی سنی»، به نظر میرسد که جبهه النصرة به همراه دیگر گروههای مسلح اسلامگرا در سوریه نقش اساسی ایفا خواهد کرد.[1] این گروه که به دلیل وابستگی سازمانی به القاعده در فهرست گروههای تروریستی قرار گرفت پس از ترور چند ماه قبل فرماندهانش در ادلب چاره را در آن دید تا برای ادامه بقا تصویری از یک گروه «میانه روی» مورد حمایت غرب از خود ارائه دهد.[2]شبکه تلویزیونی سی.ان.ان، سه ماه قبل گزارشی را پخش کرد درباره اینکه امیر قطر سعی داشت تا با فشار بر جبهه النصرة، سران این گروه را متقاعد کند تا با کنار گذاشتن بیعت خود با القاعده از پشتیبانی مالی و نظامی برخوردار شوند.
در چارچوب بازتعریف نقش النصرة در سوریه به نظر میرسد لاجرم دو اقدام جدی باید صورت میگرفت:
- یکی در بعد میدانی و ادغام این گروه در ائتلافی مورد قبول قدرتهای منطقهای و بینالمللی که تشکیل ائتلاف موسوم به «جیش الفتح» در این راستا بود.
- اقدامات رسانهای و ارائه بازتعریفی رسمی از رویکردهای متحول شده و معتدل گروه النصرة.
ابعاد سیاسی- نظامی
1- جولانی در این گفتگو تلاش کرد از جبهه النصرة تصویر یک گروه سلفی جهادی «میانه رو» حداقل در مقایسه با داعش ارائه دهد. در تمام طول مدت مصاحبه هیچ حمله و انتقادی به گروههای مسلح فعال در سوریه نداشت به جز داعش که سران آن را به خیانت در درگیریهای قلمون و همکاری با نظام سوریه متهم کرد.
2-جولانی در این مصاحبه بارها از روابط بشار اسد، حزب الله و ایران سخن گفت و اینکه سقوط دولت سوریه، سقوط حزب الله لبنان را در پی خواهد داشت. با این وجود اما به نظر میرسد این سخنان، بیش از آنکه از روی اقتدار باشد واکنشی به شکستهای اخیر «جیش الفتح» از نیروهای حزب الله در قلمون بوده است. در همین چارچوب وی از احزاب سیاسی لبنان خواست تا با النصرة در نبرد زمینی قلمون علیه حزب الله همکاری کنند. این بخش از سخنان وی نیز البته واکنشی به هشدار اخیر سیدحسن نصرالله بود که به سران جریان «14 مارس» لبنان هشدار داده بود اولین قربانیان حضور گروههای تکفیری در لبنان، خود آنها خواهند بود.
3- جولانی در ادامه بسیار تلاش کرد تا خیلی مستند اعلام کند که دولت سوریه و آمریکا در مقابله با این گروه، هم پیمان هستند و همزمان مواضع النصرة را هدف قرار میدهند. با القای پیشفرض همکاری سوری-آمریکایی، وی موضوع "مذاکرات ژنو" و طرحهای سازمان ملل برای آشتی ملی در سوریه را مورد شماتت قرار میدهد و مدعی میشود که «مذاکرات آمریکایی» کار به جایی نخواهد برد. جولانی همچنین اشاراتی به «گروه خراسان» هم داشت و ضمن آمریکایی خواندن این گروه، یک تهدید سه جانبه را علیه گروهش ترسیم کرد: «ائتلاف آمریکایی، دولت سوریه و ایران». تصویری که در راستای گفتمان تبلیغی «ائتلاف صلیبی- صفوی» علیه اهل سنت و به منظور تحریک افکار عمومی منطقه ارائه میشود.
4- فرمانده گروه النصرة در ادامه به ابلاغ پیامهای اطمینانبخش به طائفه علویان سوریه میپردازد: «هر کسی که به همراه ارتش سوریه بجنگد اگر خود را قبل از درگیری تسلیم کند به سلامت به خانواده خود بازخواهد گشت. بازجویی و محاکمه نخواهد شد. هر کسی از طائفه علویان که تبری جوید در امان خواهد بود.»
این اطمینانبخشی و تمرکز بر روی طائفه علویان، حاکی از راهبرد پیش روی النصرة و مشخصا جیش الفتح برای کشاندن دامنه درگیریها به مناطق ساحلی غرب سوریه است.
ابعاد ایدئولوژیک
تحول در رویکرد ایدئولوژیک جبهه النصرة و ارتباط آن با القاعده بسیار مورد توجه محافل سیاسی و رسانهای قرار گرفته است. پس از شایعاتی درباره احتمال انفکاک النصرة از القاعده، جولانی در این گفتگو بر ارتباطش با القاعده تاکید کرد و یادآور شد که حتی با درخواست «ایمن الظواهری» راهی سوریه شده و به تبعیت از دستورات او در سوریه میجنگد. از این حیث، شاهد تحولی اساسی و آشکار در روابط النصرة و القاعده نیستیم با این حال، گفتمان جولانی تغییرات آشکاری را نسبت به گفتمان سنتی القاعده داشته است. وی تاکید میکند که "دشمن اصلی جبهه النصرة، نظام سوریه است نه ایالات متحده."
القاعده سوریه جنگی با آمریکا ندارد
این سخن را باید به درستی، تحول بزرگی نسبت به ایدئولوژی اولیه القاعده دانست. رویکردی که بر مبنای نظریه اولویت جنگ با «دشمن دور» یعنی غرب به صورت عام و ایالات متحده به صورت خاص بنا شده بود. القاعده پیش از این همواره از آمریکا به عنوان «رأس الأفعی» و «اصل الشر» یاد میکرد. بر این اساس، دشمنی و مبارزه با حکومتهای منطقه به مثابه حکومتهای کافر و نامشروع در اولویت دوم قرار می گرفت.[3] با این حال، نقطه تحول در این است که جولانی به عنوان یک رهبر بلندپایه القاعده اینبار، بر اولویت بُعد محلی یا همان «دشمن نزدیک» یعنی دولت سوریه تاکید کرد.
واقعیت آن است که هویت ایدئولوژیک النصرة از زمان تأسیس، همواره یک هویت «مبهم» بوده است. راهبردهای این گروه از دو مرجع فکری تاثیر پذیرفت: یکی سازمان مرکزی القاعده و دیگری شاخه عراقی سازمان که ماهیت طائفهای بیشتری نسبت به سازمان مرکزی داشت. با این وجود اما همواره بیش از همه تحت تاثیر رویکردهای «عملگرایانه» القاعده از شاخه عراقی فاصله گرفت. جولانی در توجیه تغییر رویکرد گروه به اوامر رسیده از سوی الظواهری استناد کرد. وی آشکارا اعلام کرد که اکنون «غرب» هدف اصلی جبهه النصره نیست. هرچند به نظر میرسد این تغییر رویکرد بیش از همه ناشی از مسئولیتی است که پس از بن لادن بر گردن ظواهری نهاده شده و تحت تاثیر اندیشههای او است، با این حال این تحول گفتمانی تا حد زیادی از تحولات میدانی سوریه تاثیر پذیرفته است. به نظر میرسد این «اطمینان بخشی» النصرة به غرب، در راستای همان راهبرد معرفی النصرة به عنوان جریان میانه رو در سوریه صورت می گیرد. گروه النصرة طی ماههای اخیر نیز با آزاد کردن گروگانهای غربی چنین پیامهایی را به غربیها داده بود. به نظر میرسد القاعده سوریه به دنبال آن است تا بتواند با اعلام این تغییر رویکرد، چراغ سبز غربیها برای اعمال نقش محوری در صحنه سیاسی سوریه را بدست آورد.
تقابل النصره و داعش
رویکرد دیگری که جولانی در این گفتگو دنبال کرد، مقایسه گروهش با داعش بود. وی تلاش کرد تا نشان دهد رویکرد ایدئولوژیک النصرة و رفتار گروهش در قبال مخالفان از تسامح بیشتری برخوردار است. دغدغه عمده وی این بود تا تصویر خشونت باری که تا کنون به عنوان یک گروه تروریستی از القاعده وجود داشت را اصلاح نمایند.
در این راستا، جولانی به بحث «تکفیر» می پردازد که از لحاظ تئوریک تنهایی را در میان محافل نظری گروههای سلفی جهادی در پی داشته است. جولانی در این گفتگو تلاش کرد تا به یک تفاوت مبنایی گروه خود(القاعده) با داعش بپردازد. آنچه تاکنون داعش را در این زمینه متمایز کرده، گفتمان طائفهای ضدشیعه است که به نوعی در تقابل با رویکرد عملگرایانه سنتی القاعده قرار دارد. بحثی که طبیعتا در حوزه راهبردی میتواند سیاستهای دو گروه و اولویتهای آنها را متمایز کند.[4] جولانی در اینباره میگوید: «ما هیچ مسلمانی را تکفیر نمیکنیم مگر کسی را که فعل منافی اسلام انجام دهد. ما هیچ جنگی با مسیحیان نداریم.. در خصوص مسیحیان در صورتی که به قدرت برسیم حکم شریعت را اجرا می کنیم و کسانی که توانایی مالی داشته باشند جزیه پرداخت خواهند کرد."
همانگونه که پیش از این نیز ذکر شد، ظاهرا سناریوی تغییر رویکرد فراملی القاعده و تصویرسازی در راستای یک هویت سوری و ملیگرا سیاست کلانی است که رهبران این گروه در سوریه درپیش گرفتهاند. جولانی حتی تلاش کرد گفتمان «سوری» را در پوشش ظاهری خود نیز مد نظر قرار دهد. در یک تفاوت آشکار با سران قبلی القاعده، این مصاحبه ظاهرا در دفتر استاندار ادلب انجام شد امری که تا پیش از این سابقه نداشت و سران القاعده همواره در کلیپهای ویدئویی در میان کوهها و بر روی زمین و در کنار اسلحه ظاهر میشدند. این اقدام در واقع یک پیام واضح از سوی جولانی بود که النصره دیگر آن القاعده سابق نیست.
در پوشش ظاهری، به نظر میرسد استفاده از شلوار شامی و چفیه محلی اهالی ادلب و بدون عمامه در این راستا صورت گرفت تا خود را به عنوان یک سوری اصیل برای افکار عمومی سوریه و خارج از کشور معرفی کند.
شاید بتوان گفت جولانی، امروز فرمانده نسل جدیدی از «سلفیان جهادی» است. نسلی که بر خلاف گذشته هویتی سوری داشته و بیشتر عناصر آن را سوریها تشکیل میدهند. واقعیت آن است که جولانی بعد از ترور مشکوک چند ماه قبل فرماندهان ارشد القاعده در ادلب، اکنون خود را از شر غیرسوریهایی که در جنوب بر او تحمیل شده بودند رها میبیند. امری که ظاهرا در راستای اهداف مورد نظر ترکها و قطریها صورت میگیرد.
مؤسس جبهه النصرة در این گفتگوی تلویزیونی با آرامش ظاهر شد، لباس محلی به تن کرد و گفتمانی عامه پسند ارائه داد. واقعیت آن است که انجام این مصاحبه توسط الجزیره قطر، فرصتی بود تا حدود و میزان اعتدال مورد انتظار از این گروه و تغییرات راهبردی سران القاعده به خوبی تبیین شود. این گفتگو به درستی شاخصی قابل توجه از گسترش نفوذ روزافزون گروههای سلفی جهادی در سوریه و در منطقه بوده است.
----------------------------------------
منابع:
[1]- نک: مصالحه ضدایرانی ریاض با اخوان، محمدرضا عشوری مقدم، روزنامه جوان، 28 اردیبهشت 1394
[2] - نک: افول القاعده سوریه و گزینههای پیش رو، محمدرضا عشوری مقدم، دیپلماسی ایرانی، 27 اسفند 1393
[3]- نک: محمدرضا عشوری مقدم، زمینه های گفتمانی تعامل داعش در قبال اسرائیل و مسئله فلسطین، فارس، 1393/05/18
[4]- نک : تضادهای ایدئولوژیک؛ چرا داعش و القاعده متحد نشدند، محمدرضا عشوری مقدم، خبرگزاری فارس، 93/10/21